اگر شما چیزی را بفروشید، و بخواهید بدانید چقدر از آن به شما میرسد، مارجین ناخالص به کمک شما می آید. اینکه یک کمپانی با فروش محصولات و حذف هزینههای مستقیم مثل هزینهی نیروی کار (هزینههای غیر مستقیم، مانند هزینههای اجرایی یا بدهیها شامل مارجین ناخالص نمیشوند) چقدر کسب میکند را اندازهگیری میکند. طراحی لباس (که با قیمت بالا میفروشد اما ممکن است تولید آن زیاد هزینهبر نباشد)، برای مثال، ممکن است که مارجین بالایی داشته باشد. گیره کاغذ (که با قیمت پایین به فروش میرسد) ممکن است مارجین پایینتری داشته باشد. کمپانیها میتوانند از مارجین ناخالص جهت تصمیمگیری دربارهی اینکه آیا محصول ارزش فروش دارد یا نه و همچنین چه میزان بودجهای برای ساخت آن نیاز است، استفاده کنند.
برای محاسبه مارجین ناخالص، هزینهی کالاهای فروخته شده برای تمام محصولات کمپانی را از درآمد فروش کمپانی کم، و سپس نتیجه را بر درآمد فروش کمپانی تقسیم میکنیم.
برای مثال، یک کمپانی فرضی ابزارهای کوچک را تصور کنید. اگر کمپانی به ارزش 750 میلیون دلار ابزار فروخته باشد، که هزینهی کالاهای خریداری شده 550 میلیون دلار باشد، مارجین ناخالص کمپانی $750m - $550m = $200m. $200m/ $750m = 26.67% خواهد بود.
به این معنی که کمپانی میتواند 67/26 % از فروش هر قطعه ابزار برای اهداف دیگر بیزینس استفاده کند. 33/73 % باقی مانده برای هزینهی تولید ابزار استفاده میشود.
چرا مارجین ناخالص مهم است؟
مارجین ناخالص به این دلیل مهم است که مبلغ باقی مانده پس از تولید و فروش یک محصول را اندازهگیری میکند. این پول میتواند به کمپانی بازگردانده شود و هزینههای دیگر آن را پوشش دهد. از پول همچنین میتوان برای توسعه دادن و پرداخت بدهیها استفاده شود یا میتواند به سهامداران بازگردانده شود.
مارجین ناخالص همچنین برای اندازه گیری هزینههای تولید در مقایسه با درآمد فروش استفاده میشود. اگر مارجین ناخالص در حال کاهش باشد، کمپانی باید قیمتها را افزایش دهد یا به دنبال کم کردن هزینهها در فرایند تولید باشد. اگر مارجین ناخالص در حال افزایش باشد، به این معنی است که کمپانی پول بیشتری برای اهداف دیگر در دسترس دارد. برای مثال، اگر قیمت کتان گران شود، مارجین ناخالص کمپانی لباس مورد علاقه شما کاهش پیدا خواهد کرد. این امر ممکن است آنها را وادار به افزایش قیمت یا استفاده از مواد ارزانتر با کیفیت پایینتر کند.
سرمایه گذاران به مارجین ناخالص به این دلیل که به آنها نشان میدهد که یک کمپانی میتواند از فروش محصولات خود سود ببرد یا خیر، اهمیت میدهند. همچنین به آنها نشان میدهد که فرایندهای تولید آن چقدر کارآمد است و چقدر قدرت قیمت گذاری دارد.
مثال:
مارجین ناخالص کمپانی تسلا تمام پولی است که از فروش ماشینها به دست میآورد، منهای هزینهی قطعات ماشین مثل موتور، باتری، و صندلیهای چرمی تجملاتی. چیزهایی مثل هزینهی حقوق الون ماسک یا قبض برق تمام باتریهایی که شارژ میکند را شامل نمیشود.