تجزیه سهام (و تجزیه معکوس سهام) همه یک مسئله روانشناختی هستند. هدف، به صرفهتر کردن (یا نکردن) قیمت بازار سهام با تغییر تعداد سهام موجود بدون تاثیر بر نمود کلی کمپانی است. برای تجزیه سهام، هیئت مدیره تشخیص می دهد که سهام کمپانی آنها برای سرمایه گذاران بیش از اندازه گران است زیرا کمپانی عملکرد خوبی دارد. بنابراین آنها با یک نسبت (برای مثال "4 تا برای 1") قیمت را کاهش میدهند، اما تعداد سهام را افزایش میدهند (در این مثال، 4 برابر). این راهکار در حالی که هر یک سهام را به صرفهتر میکند، ارزش کلی کمپانی را حفظ می کند،. برای کمپانیهایی که در کشمکش هستند، تجزیه معکوس سهام (برای مثال یکی برای 4 تا) اثری مخالف دارد- چند سهام را با هم ترکیب می کنند تا قیمت سهام را بالاتر ببرند. برای سرمایه گذاران، نتیجه یکسان است: قیمت سهام آنها تغییر می کند، اما ارزش کلی سرمایه گذاریشان ثابت مانده است.
مثال:
اپل با رشد سهام خود، سابقه طولانی در تجزیه سهام دارد. آخرین آن، تجزیه سهام 7 تا برای یکی در سال 2014 بود؛ زیرا سهام برای سرمایه گذاران بیش از اندازه گران بود، تقریبا 650 دلار به ازای هر سهم. این تجزیه، قیمت سهام را از حدود 645 دلار به حدود 92 دلار کاهش داد، در حالی که تعداد سهام موجود خود را به 7 برابر افزایش داد. بنابراین اگر شما پیش از تجزیه سهام، 1 سهام از اپل به ارزش 645 دلار داشتید، پس از آن 7 سهام از اپل هر کدام به ارزش 92 دلار داشتید.